دوست داشت اسمش ارغوان بود

دوست داره بنویسه

دوست داشت اسمش ارغوان بود

دوست داره بنویسه

کافه ای را سر خیابان دید به سمتش راه افتاد از اینکه تصمیم گرفته بود برای مهمانی امشب کفش پاشنه بلند نپوشد احساس رضایت میکرد. در را باز کرد صدای جیرینگی امد.
- سلام
- سلام خوش اومدین چی میل دارین؟
-اسپرسو بدون شیر و شکر (هیچوقت از جمله چی میل دارین خوشش نیامده بود به نظرش خیلی لوس بود)
پسر سری تکان داد و رفت تا قهوه را درست کند.
نگاهی به اطراف خودش انداخت کافه ای دنج که کل کافه را بوس شب بو و یاس و قهوه پر کرده بود دوست داشت تا ابد انجا بماند و نفس بکشد و ریه هایش را پر از عطر ان کند.
قهوه را به او تحویل داد.
-مشکی پوشیدین کسی فوت کرده؟
- نه واسه مراسم چهلم یکی از فامیلامون بود.
- خدا رحمتشون کنه.قهوه شب میخورین اذیت نمیشین؟
- نه کل بدنم طلبشو میکرد توی ذهنم بوشو داشتم تصور میکردم دیدم نمیتونم صبر کنم اومدم.خیلی خوشمزه اس ته طعمش یه چیزی هس نمیدونم چجوری بگم حس خوبی میده چی بهش زدین؟
-جز اسرار این رو باید حساب کنین.
- طعم دارچین و هل باهمه
-طعم هارو خیلی خوب میشناسین اره دارچین و هل هس.
-قهوه های اسپرسو بدیشون اینه خیلی زود تموم میشن مث بعضی حسای خوب که خیلی زود تموم میشن.
-ولی لذتش باقی میمونه تااخر.
-اره اره ممنون باز من برم.خوشحال شدم که تونستم یه کافه خوبی مثل اینجا بیام
-هروقت تونستین یه سر بیاین اینجا.
-خداحافظ
  • ارغوان بنت

نظرات  (۱)

جالب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی