- ۹۵/۰۱/۲۷
- ۰ نظر
بارون رو دوست داشت, دست هاشو از دوطرف باز کرد و رفت زیر بارون تا خیس شه همیشه میگفت اینطور وقت ها احساس میکنم پاک پاک میشوم...به دخترک می خندید و میگفت پاک میشی تا دوباره بری سراغ گناهات؟!
دخترک به سمتش رفت دستهایش را گرفت و گفت اعتراض ممنوعه با خودش کشید اونرو زیر بارون...
- میدونی من همیشه بهترینامو زیر بارون تجربه کردم اولین دست دارمارو,اولین بوسه رو, حتی باورت میشه خبر قبولیم تو دانشگاه هنر رو وقتی زیر بارون بودم شنیدم؟!! واسه همین بارون واسه من خیلی مقدسه.
دستاشو ول میکنه میره یه گوشه و دوربینشو از کیفش در میاره. دخترک همچنان زیر بارون خوش خوشانه میچرخه میخنده و اواز میخونه برای خودش.
دوربین رو تنظیم میکنه و عکس گرفته میشه و اون همچنان داره با خودش می خونه :
ببار ای بارون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شبهای تیره چو زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار
ای بارون
- ۹۵/۰۱/۲۷