دوست داشت اسمش ارغوان بود

دوست داره بنویسه

دوست داشت اسمش ارغوان بود

دوست داره بنویسه

بارون رو دوست داشت, دست هاشو از دوطرف باز کرد و رفت زیر بارون تا خیس شه همیشه میگفت اینطور وقت ها احساس میکنم پاک پاک میشوم...به دخترک می خندید و میگفت پاک میشی تا دوباره بری سراغ گناهات؟!

دخترک به سمتش رفت دستهایش را گرفت و گفت اعتراض ممنوعه با خودش کشید اونرو زیر بارون...

- میدونی من همیشه بهترینامو زیر بارون تجربه کردم اولین دست دارمارو,اولین بوسه رو, حتی باورت میشه خبر قبولیم تو دانشگاه هنر رو وقتی زیر بارون بودم شنیدم؟!! واسه همین بارون واسه من خیلی مقدسه.

دستاشو ول میکنه میره یه گوشه و دوربینشو از کیفش در میاره. دخترک همچنان زیر بارون خوش خوشانه میچرخه میخنده و اواز میخونه برای خودش.

دوربین رو تنظیم میکنه و عکس گرفته میشه و اون همچنان داره با خودش می خونه :

ببار ای بارون ببار 

با دلم گریه کن خون ببار 

در شبهای تیره چو زلف یار

بهر لیلی چو مجنون ببار 

ای بارون


rain

  • ارغوان بنت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی