دوست داشت اسمش ارغوان بود

دوست داره بنویسه

دوست داشت اسمش ارغوان بود

دوست داره بنویسه

الان باید از تخت خوابم بلند میشدم مستقیم به سمت کمد لباسم میرفتم یه پیرهن سرمه ای خال خالی تنم میکردم بعد موهای قرمزم را که هفته پیش رنگ کرده بودم را با یه روبان سرمه ای پشت سرم میبستم کفشامم پا میکردم از در ورودی دوچرخه را بر میداشتم و میرفتم به سمت یکی از کافه های دنجی که میشناختم...بارون نم نم بر سرو صورتم میبارید و من خودم رو سرزنش میکردم چرا یک ژاکت برنداشتم تا بپوشم...دوچرخه را به کناری می گذاشتم و میرفتم روی صندلی مینشستم و یک قهوه فرانسه سفارش میدادم و به پاریسی که باران نم نم بر ان میبارید خیره میشدم.صبح بهاری
  • ارغوان بنت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی